موضوع: "لحظه ای با شهدا"
#سلام_شـهید سرباز اسلام ڪه باشے، گاه، در حُجره طلبگے با مباحثه، و گاه، در معرڪهے جـهاد با مبارزه… سـرباختهے اسلام ڪه باشے، “سعیدِ” شـهید مےشوے!
_____________________________
#هنیئاً_لڪ_یا_شـهید_الله #امروز_برای_خدا_چه_کردی_؟ همه آرزو میکنن مثل شهدا بمیرن!! نه! واسه ی چی مثل شهدا بمیری؟! مثل شهدا زندگی کن…!! شهدا باید الگوی زندگی واسه ما باشن…نه الگوی مردن! وقتی مثل شهدا زندگی کردی اون وقت خدا خودش تورو شهیدت میکنه!
دیگر این خانه مرا تنگ بود زندگی بی شهدا ننگ بود
روایت سردار باقر زاده
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد، یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بودند
لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگری لای پتو پیچیده شده بود. معلوم بود که این شهید درازکش مجروح شده است. اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.
پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که به صورت پشت سر هم است 555و556. فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند. معمولا این ها که خیلی با هم رفیق بودند با هم می رفتند پلاک میگرفتند. اسامی را مراجعه کردیم در کامپیوتر دیدیم که آن شهیدی که نشسته است پدر است و آن شهیدی که دراز کش است، پسر است. پدری که سر پسر را به دامن گرفته است .
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر وشهید سید حسن اسماعیل زاده پسر
اهل روستای باقر تنگنه بابلسر
آخرین نظرات